روزهای تکراری زندگی

ساخت وبلاگ

سلام

باز طول کشید اینجا نوشتنم

صفحه کلید سیستمم مشکل داره برا همین سختمه نوشتن یکی از دلایل دیر نوشتنم همینه

بگذریم خب اخرای اردیبهشت بود که رفتیم مسافرت

اول رفتیم اصفهان 3-4روز موندیم تولدم اونجا بودیم خوب بود ولی خو یکمی هم سخت بود کلا ادم خیلی خوش سفری نیستم درکل بد نبود

بعدازاونجا رفتیم تهران یهفته پیش مادرشوهر بودیم اصلا کادو تولد بهم ندادن

کلی تیکه هم شنیدم فقد خاله همسر بهم بلوز و یه تومن پول داد دیگه دوروز هم توراه بودیم که برگشتیم خونه

با ماشین خودمون رفتیم کلی هم از مادرشوهر حرف شنیدم چرا با ماشین رفتیم

حالا ما اومدیم ماشنبه اومدیم وفردا جمعه خواهرشوهر میخواد بیاد ایران

البته خونه مادرش اینا نمیمونه میره خونه مادرشوهرش

واقعیت مادرشوهر ازبس راه نرفته پاهاش ازکارافتاده ولگن زیرش میزارن حموم نمیره بهداشت رعایت نمیکنه بشدت بو بد میده وخونه اشون کثیفه

این یهفته که اونجا بودم 2-3تا وایتکس استفاده کردم متاسفانه اصلا تمییز نیستن مادرشوهر که حتی نجاست رو رعایت نمیکنه

پدرشوهر کمی بهتره ولی خو اونم کرکثیف هست

خیلی سختم بود کلا راحت نبودم من یکی با بوی بد یکی مو خیلی مشکل دارم که دقیقا این دوتا هم زیاد بود

ولی بنده خدا همسر خیلی هوام رو داشت مراقبم بود عوام رو داشت خداحفظش کنه الهی امین

نزدیک 2-3ن.کم فقد پولکی وگز خریدیم برا سوغاتی خیلی خیلی خیلی گرونی هست

همسر کادو تولد چیزی بهم نداد فعلا گذاشتیم تا بعد

باید دندونپزشکی هم برم که اونم خداب خیر بگذرونه

پری طبق معمول چندروزه تاخییر داره ازیه ور بخودم امید میدم از یه ور میگم این تاخییری هرماهه هست

نمیدونم چی پیش میاد از طرفی میدونم خودمم مقصرم چون باز دارم پزخوری میکنم وشکم لامصب خیلی دار بزرگتر میشه کاش میتونستم این شکم رو کوچیک کنم

خدایا چشمم به مهربونی و محیت توهست خدایا بهم کمک کن رحم کن لایق مادرشدنم کن

خدایا فرزندان سالم وصالح ازتومیخوام

خدایا بابت همه مهربونی ها وحواست که بهمون هست ازت ممنونم

+ نوشته شده در پنجشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۱۳ ق.ظ توسط یه ادم غرق شده که خدا نجاتش داد  | 

qap man...
ما را در سایت qap man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qapmano بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 0:37