سی امین ماهگردعشقمون

ساخت وبلاگ
امشب دیگه طاقت نیاوردم به عشقم گفتم چرا ناراحتم وچرا این دورزه حالم گرفته اس ازمتلک ها وحرفها گفتم ولی نگفتم که به اون خواستگارها حسودیم میشه نگفتم که دلم میخوادعین سوپرمن بیاد وعقدکنیم روم نشد میدونم اونم توفشارهست

میدونم اونم خیلی دوسم اره وبفکرعشقمون هست

دوسش دارم بااینکه میدونم گاهی حرفام اذیتش میکنه ولی دوسش دارم

دلم میخوادفکروخیال نکنم وهمه چیزروبسپارم به خدا ولی ازبس ادم بی طاقتی هستم دلم اروم نمیگیره

میدونم خدا خودش وقتی که دل اروم باشه وبه خودش بسپاری بدادت میرسه یه موقعی که اصلن فکرش روهم نمیکنی بدادادم میرسه

مث دفعه قبل واومدن عشقم به خونه امون..راستش فک نمیکردم که اومدنش جدی باشه تا قب اومدنش هوزباورنداشتم که بیادولی اومد ودیدمش مردی که جونم براش درمیره دیدم مهربان ومظلوم ودوست داشتنی

نمیدونم چرا اینهمه عاشقشم  گاهی نسبت به ادمهای که اون رومیبینن ومن نمیبینمش حسودیم میشه

کاش زودترمال بشه خدایا میسپارمش دست خودت مراقبش باش همه زندگی من این مردهست

بی نهایت عاشقش هستم

qap man...
ما را در سایت qap man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qapmano بازدید : 167 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 1:30