چقددددد نبودمممممممممممم

ساخت وبلاگ

سلام

اصلن فکرش رونمیکردم که این مدت طولانی اینجا ننوشته باشم

خب روزها مث قبل  دارن میگذرن اش پشت پای پدرشوهر رودرست کردم خوب شد همه خوششون اومدگرچه بعضی ها ازسیرهاش گله کردن هرکسی سیر دوست نداره

مث هرسال برا روز تاسوعا عاشورا یکمی خرید کردیم بردیم شهرستان تحویل دادیم خریدهای مث نخود ابگوشت روز عاشورا رب نمک و....

بافتنی رو با قلاب مدتی بود شروع کردم اسکاچ وچندتا لیف بافتم ازفردا میخام لیف برا خواهرزاده ام رو شروع کنم

پدرشوهر4شنبه صب میاد وهمسر عصری رفت استقبالش و کارها رو مرتب کنه تا پسفردا که پدرش میاد این روزها افتادم رو دورخوندن همسر سری قبل که اومد9تا کتاب برام گرفته بود همه روخوندم چن روز پیش خودم سفارش کتاب هم دادم باز4تاکتاب خریدم امروز هم یکی رو خوندم

میخوام تا شنبه که همسر میاد روز ی یه کتاب روبخونم

منتظرم ببینم اینماه که دستام رو گذاشتم تودستای خدا وهمه چیز رو بخودش سپردم مراددلم رو میده یا نه که امیدوارم بده

یه جور خاصی ام هم پراز حرفم هم دلم میخواد بخوابم یه خواب عمیق وراحت

من زن خوشبختی ام خداروشکر ولی فقد نمیدونم چرا ازاینهمه خوشبختی لدت نمیبرم همش فکرای بیخود میکنم و استرس های الکی دارم

15شهریور تولدهمسر هست یه شلوارک براش گرفتم ازخیاطی  اشنایی توشهر براش سفارش دوخت یه پیراهن رودادم شدباتخفیف 110تومن اصلن فکرش رو نمیکردم که پیراهن مردونه اینقد گرون باشه

حالا 4شنبه هم میخام  به امید خدا برم چندتا کالا پزشکی سربزنم براش بالشتک طبی بگیرم عملا کارتم خالی میشه

یه لطف خدا که اینماه هم شاملم شد این بودکه همکارسابقم که باهاش یه وام شریکی گرفته بودیم واون زیربارقسط های وام خودش نمیرفت دست منم جایی بندنبود چون ضامن های وام برادرخواهرمن بودن خلاصه که راضی شد قسط ها روبپردازه خداروبینهایت شکر

واینکه به همسر پیشنهاد دادم بخاطر تنهایی مادروپدرش سال دیگه انتقالی بزنیم برا تهران .حالا ببینیم چی میشه

نتونستم اینبارهم باهمسربرم استقبالدرش چون از مادرشوهرمیترسیم همسرم روش نمیشه به مادرش بگه میخام زنم روبیارم راستش همسرم جلو مادرش وخواهرش حرفی ازمن نمیزنه میگه  حوصله جربحث کردن وشنیدن حرفای قدیمی روندارم مادرش هنوز چشم دیدن من روانگاری نداره

همسایه ها هم خوبن اون همسایه ترک ارومیه ای درغگو بشدت تنهاشده کسی تحویلش نمیگیره وپریروزهم انگاری با بخار زودپز سوخته وکسی هم خبری ازش نداره که حالش چطوره .هنوز هم خشمم نسبت بهش ازبین نرفته میدونم ادم خوبی نیستم ولی این خشم ونفرت دلم میخوادازدلم بره بیرون ولی نمیشه گاهی که دارم کارهای خونه رومیکنم یاحتی تو حموم هستم توذهنم باهاش دعوا میکنم وحسابی فحشش میدم هروقت یاد بیمعرفتیش میافتم دلم میگیره

میدونید درسته اون کاربدی کرد ولی مشکل روخودم دارم که خشم وکینه دارم ازادمها توقع دارم واینا خیلی بد هست خیلی بد

خونه هفتمی داره فردا پسفردا برا همیشه ازاینجا میره با اینکه یه مدت باهم بحث داشتیم الان خوب شدیم ولی دلم براش تنگ شده

خدایا همه چیزرو بدست توانای خودت سپردم ازت میخام خشم کینه نفرت حسادت دروغ روازمن دورنگه داری خدایا کمکم کن که لایق مادرشدن باشم خدایا کمکم کن به حکتت صبور وراضی باشم خدایا بابت همسر خونواده والدین سلامتی عشق خوشبختی وارامش بینهایت ازت سپاسگزارم

qap man...
ما را در سایت qap man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qapmano بازدید : 151 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:06