روزها تلخ وپرحسرت میگذرند

ساخت وبلاگ

توسط یه ادم غرق شده که خدا نجاتش داد | شنبه هجدهم دی ۱۴۰۰ | ۱۱:۴۳ ب.ظ

سلام

طبق معمول یکماه شده که ننوشتم این هفته قبل چهارشنبه رفتیم خونه مادرم اینا وصب جمعه که میخواستیم برگردیم باز پری اومد هم سری قبل وهم اینسری خب زودتر اومد واینبار ته دلم خوشحال بودم که شاید خبری هست که زود اومده دیگه مثل قبل گریه نکردم

دروغ چرا غصه میخورم که بازخبری از بچه نشد ولی امیددارم که خدا داره نگاهم میکنه

روزها تلخ وپرازحسرت بچه داره میگذره اینقدر بودن وداشتن بچه همه زندگیم شده از حال الانم لذت نمیبرم دلم پرازحسرتش هست بنده خدا همسر چیزی نمیگه ولی اونم میدونه همون ادم قبل رومیخواد همون همسر شادوپرروحیه اول زندگی

خودم میدونم افسرده شدم دارم باهاش مبارزه میکنم ولی همه این شکست ها وتنبلی ها وحتی بچه نداشتن رو میندازم گردن همسر

گاهی چنان بد میشم که کوچکترین عیب هاش رو بشدت بزرگ میکنم ومیکوبم توفرق سرش بنده خدا چیزی نمیگه ولی خودم میدونم کارم خیلی بد هست

خداوکیلی همسرخوبی دارم مهربون .خوشرو خوش اخلاق .عاشق ترین .دست دلباز .ولی خو ازبدی خودم هست که اذیتش میکنم

خودم بشدت تنبل شدم دارم چاقترمیشم بدبختی این چاقی توی شکم بیشترداره خودش رو نشون میده عرضه لاغرشدن هم ندارم بیحوصله ام  بشدت تنبل شدم اینقدر تنبل که کارهای خونه روهم انجام نمیدم فقد غذا پختن وظرف شستن

جارو رو همسر انجام میده رسیدگی به گلها و حیاط رو همسر انجام میده

خدایا کمکم کن این تنبلی ازتنم رها بشه کارمثبتی انجام بدم

درمورد همسایه ها حرف هست حس نوشتن ندارم و صفحه کلید هم اذیت میکنه

خدایا برای همه داده هات ممنون وشاکرم

qap man...
ما را در سایت qap man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qapmano بازدید : 173 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1400 ساعت: 15:58